۱۳۸۵ مهر ۲۳, یکشنبه

گذری بر نهج البلاغه

بدون شرح !


سخنی از آن حضرت (ع) نهج البلاغه خطبه 78
... ای مردم از علم نجوم بپرهیزید، مگر بدان مقدار که شما را در خشکی و دریا راه بنماید، که این علم به کهانت منجر می شود و منجم کاهن است و کاهن همانند جادوگر است و جادوگر کافر است و کافر در آتش جهنم. به نام خدای تعالی به راه افتید.

سخنی از آن حضرت (ع) نهج البلاغه خطبه 79
پس از فراغت از جنگ جمل، در نکوهش زنان فرمود:
ای مردم، بدانید که زنان را ایمان ناقص است و بهرمندیهایشان ناقص است و عقلهایشان ناقص است. اما ناقص بودن ایمانشان از آن روست که ایام حیض از خواندن نماز و گرفتن روزه معزورند و ناقص بودن عقلهایشان، بدان دلیل است که شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است و نقصان بهره مند یشان در این است که میراث زنان نصف میراث مردان است. از زنان بد بپرهیزید و از زنان خوب حذر کنید و کار نیک را به خاطر اطاعت از آنان انجام مدهید، تا به کارهای زشت طمع نکنند.

سخنی از آن حضرت (ع) نهج البلاغه خطبه 198
در یکی از روز های جنگ صفین فرزندش حسن (ع) را دید که به جنگ می شتابد و چنین فرمود:
نگه دارید و مانع شوید این پسر را از جنگ تا با مرگ خود پشت مرا نشکند. نمی خواهم که این دو [حسن و حسین (ع)] به کام مرگ افتند و با مرگ آنها نسل رسول الله (ص) منقطع شود.

سخنی از آن حضرت (ع) نهج البلاغه خطبه 146
عمر بن خطاب هنگامی که برای رفتن خود به جنگ با اهل ایران با آن بزرگوار مشورت نمود:
عمر گفت یا علی پس دستور چیست؟ فرمود رای اینست که تو در مدینه مانده مرد دلیری را امیر لشگر اسلام نموده بجنگ ایرانیها بفرستی و اگر هم مغلوب شده شکست بخورند تو در جای خود مانده دوباره لشگر آماده میسازی و برای سرداری لشگر اسلام نعمان ابن مقرن لیاقت دارد٬‌ عمر این رای را اختیار نموده نامه ای به نعمان که در بصره بود نوشت و او را مامور نمود که به سپهسالاری لشگر اسلام به جنگ ایرانیها برود.....
پس رای خود را برای نرفتن عمر بکارزار از روی برهان چنین بیان فرمود:
مکان زمامدار دین و حکمران مملکت مانند رشته مهره است که آنرا گرد آورده بهم پیوند می نماید٬ پس اگر رشته بگسلد مهره ها از هم جدا شده و پراکنده گردد و هرگز همه آنها گرد نیامده است ....
اگر چه امروز عرب اندکست٬ لیکن بسبب دین اسلام (و غلبه بر سایر ادیان) بسیار است ... پس تو مانند میخ وسط آسیا (ساکن و برقرار) باش و آسیا(ی جنگ) را بوسیله عرب بگردان (در تجهیز لشگر و آراستگی و انتظام امرایشان بکوش) و آنان را به آتش جنگ در آورده خود بکارزار مرو .... و دیگر آنکه اگر تو وارد کارزار شوی ایرانی ها ترا ببینند میگویند: این پیشوای عرب است٬ که اگر او ار از بین ببرید (بقتل رسانید) آسودگی خواهید یافت٬ و این اندیشه حرص ایشان را بر (جنگ با) تو و طمعشان را در (نابود کردن) تو سختتر و زیاد تر می گرداند....

وصیتی از آن حضرت (ع) نهج البلاغه نامه 24
که پس از او با اموالش چه کنند. آن را هنگامی که از صفین باز می گشت نوشته است.
این وصیتی است که بنده ی خدا، علی بن ابیطالب، امیر المومنین، درباره ی دارایی خود بدان فرمان داده است. برای خشنودی خداوند تا او را به بهشت برد و در سرای امن خود فرود آورد.
... از کنیزان من هر که با او همبستر بوده ام و صاحب فرزندی باشد یا فرزندی در شکم داشته باشد، به فرزندش واگذار می شود و مادر بهره ی فرزند است. اگر فرزندش بمیرد و او زنده باشد آزاد می شود و نام کنیز از او برداشته می شود و آزادی نصیب او گردد...

۴ نظر:

Anonymous گفت...

گفتار هر يك از پيشوايان بدون دليل و منطق بيان نشده است پس اگر ما نمي توانيم آنها را درك كنيم ايرادي بر سخن آنان نيست و اين به دليل محدود بودن عقل ما بر زمان و مكان است و چون كسي نيست كه پاسخ گوي سوالات ما باشد بر اسلام ايراد مي گيريم .

علی گفت...

با مطالعه ی خطبه های حکیمانه و خردمندانه ی یاد شده در پست، به وضوح مشخص ‏است که عقل علی ابن ابیطالب محدود به زمان و مکان نبوده !!!‏

چه اصراری دارید که توجیه کنید؟ اگه به جای علی، ابوبکر یا عمر این سخنان را زده بود ‏باز هم از این حرف ها دفاع می کردید؟

Anonymous گفت...

اینکه علم ستاره شناسی انسان را جادوگر و کافر میکند نشان دهنده عقل محدود من انسان قرن 21 است یا محدود بودن عقل علی بن ابی طالب؟

Anonymous گفت...

چه اصراری دارید که توجیه کنید؟ اگه به جای علی، ابوبکر یا عمر این سخنان را زده بود ‏باز هم از این حرف ها دفاع می کردید؟
*******
خوب ما تا حالا از این سخنان از انها نشنیدیم و در علمشان در این حد نبوده تا انجا که خود شان به نادانی خود اعتراف داشتند
کلمه عمر نادان تر از همه ار حتما شنیدید