شب بيدادگر نافرمان
به سر آيد گه صبح
گاه بيداري خلق
گاه برپائي حق
پينه بر پيشاني ست
پينه بايد بر دست
نور بايد در قلب
شعله بايد در چشم
با لباني پر خشم
همه فرياد كشيم
صبحدم نزديك است
و سپيده در صف
نگاهی بهسابقه تاریخی
روز اول ماه مه سال 1886، درآمریكا بیش از چهارصد هزار كارگر برای كاهش زمان كار روزانهشان، از 14 ساعت به 8 ساعت، دست بهاعتصاب زدند. درروز سوم اعتصاب، پلیس كارگران را بهگلوله بست، پنج كارگر كشته و عدهیی مجروح شدند. روز چهارم ماه مه، كارگران بهاعتراض دسته جمعی بزرگتری دست زدند كه درجریان آن چند تن از افراد پلیس، براثر بمبی كه بهمیانشان پرتاب شد، كشته شدند. پلیس رهبران اعتصاب را دستگیركرد. چهار رهبر اعتصاب پس از محاكمه اعدام شدند. اما مبارزه كارگران ایالات متحده بی ثمرنماند و نزدیك بهپانصد هزاركارگر حق هشت ساعت كار روزانه را بهدست آوردند. سه سال بعد در ژوئیه 1889، كنگره بینالملل سوسیالیست، درپاریس، تصمیم گرفت روز اول ماه مه را روز بینالمللی همبستگی كارگران اعلام كند و هرساله مراسمی بهاین مناسبت برگزار نماید.
روز كارگر درایران
درایران جشن اول ماه مه، برای اولین بار، درسال 1299 برگزار شد. دردوره دیكتاتوری رضا شاه، این مراسم اغلب بهصورت مخفیانه برپا میشد. بعد از سقوط رضا شاه، دوباره امكان برگزاری علنی این جشنها پیدا شد و بعضی از اسناد تاریخی از تظاهرات بزرگ اول ماه مه درسالهای 24 و 25 حكایت دارند. درسال 1331، بهدستور دكتر مصدق، روز اول ماه مه عید كارگران و تعطیل رسمی اعلام شد. اما پس از كودتای ننگین 28 مرداد، مجددا این مراسم مخفیانه برگزار میشد. چندی بعد شاه روز تولد پدرش - 24 اسفند را روز كارگر اعلام كرد! ولی، با اوجگیری جنبش دانشجویی در داخل و خارج كشور و افشای ماهیت سركوبگر و فاسد رژیم درافكار بینالمللی، شاه ناچار بهعقبنشینی شد و روز اول ماه مه، بهعنوان روز كارگر، تعطیل كارگری اعلام شد. درسالهای آخر حكومت شاه، از طرف اتحادیهها و سندیكاهای فرمایشی، مراسمی بهنام «روز كارگر» برای ستایش از بهاصطلاح خدمات شاه بهكارگران! برپا میشدكه مورد نفرت تودهها بود.
اعتصابهای مهم كارگران و زحمتكشان ایران
طبقه كارگر ایران طی بیش از نیم قرن گذشته، مبارزات خونینی را برای كاستن از شدت ستم و استثمار و احقاق حقوق اولیه خود بهپیش برده است. گرچه رشد طبقه كارگر ایران، بهلحاظ كمی، از دهه چهل آغاز شده، اما پیش از آن نیز كارگرانی كه درصنایع نفت و نساجی كار میكردند، مبارزاتی را از سر گذرانده اند. یكی از بزرگترین اعتصابهای كارگری اعتصاب سراسری یك صد هزار نفراز كارگران نفت جنوب، در23 تیرماه 1325 بود كه خواستهای سیاسییی از قبیل تغییر استاندار وقت و عدم دخالت شركت نفت در امور داخلی ایران در برداشت. این اعتصاب مورد یورش و سركوب قرار گرفت و 46 كشته و 170 مجروح برجای گذاشت. درمورد عظمت این اعتصاب، دركتاب ”پنجاه سال نفت ایران” آمده: « از روی كمال انصاف و بیطرفی و حقیقت بینی باید گفت بهبود وضع كارگران نفت، درسالهای آخر عملیات شركت درایران، مرهون دو نكته اصلی بود: اول، آزادی بیان كه پس از خروج ارتش بیگانگان در ایران حاصل شد و كارگران توانستند وضع اسفناك و مشقت بار خود را تا حدی شرح دهند؛ دوم اعتصاب بزرگ 23 تیرماه 1325 كه قدرت عظیم آنها را برای گرفتن حق خود واضح و آشكار ساخت و بهشركت فهماند كه دیگر ادامه رویه سابق محال است و باید سریعاً رفتار خود را تغییر دهد. قانون كار و بیمههای اجتماعی و تعیین حداقل دستمزد و اصلاحات دیگری كه در سالهای اخیر كم و بیش درایران انجام گرفته، همه و همه مرهون اقدامات دسته جمعی كارگران نفت است».
این اعتصاب دولت انگلیس را بهشدت دچار نگرانی كرد، چند كشتی جنگی بهبنادر جنوب فرستاد و دیگر نیروهای نظامی خود را درمنطقه خلیج فارس آماده برای دخالت دروضعیت خطیر احتمالی كرد.
اعتصاب زحمتكشان كوره پزخانهها در 23 خرداد 1338، بهخاطر افزایش دستمزد، كه منجر بهكشته شدن پنجاه كارگر - زن و مرد و كودك - شد و اعتصاب كارگران جهان چیت درسال 50 كه آن نیز توسط مزدوران رژیم شاه بهخاك و خون كشیده شد، از نمونههای برجسته مبارزات كارگران هستند. اما اعتصاب كارگران و كاركنان صنعت نفت در سال 1357 و قطع صدور نفت ضربه كمرشكنی بود كه بررژیم سلطنتی وارد آمد و در پی آن قیام مسلحانه خلق، در 22 بهمن، نظام پوسیده شاهنشاهی را برای همیشه بهگور سپرد.
بعد از انقلاب 57، كارگران و زحمتكشان ایران نیز مثل دیگر اقشار جامعه امید داشتند بهحقوق منصفانه خود دست یابند
آنها براساس تجربه شوراها كه درروزهای قیام ضد سلطنتی شكل گرفته و پس از انقلاب نیز دركارخانهها، ادارات، دانشگاهها و دیگر موسسات عمدتاً توسط سازمان مجاهدین ترویج میشد، خواستار این بودند كه همچنان اداره امور بهصورت شورایی و با مشاركت و نظارت خود كارگران و كاركنان باشد. رژیم ابتدا خود را ناگزیر از پذیرش شوراهای موجود دركارخانجات دید.سپس با طرح و نقشه مشخص، یك بهیك بهسراغ این شوراها و دست اندركاران آنها رفت و باتصاحب مدیریت كارخانه و مواضع كلیدی و گسیل و نفوذ دادن مزدوران خود، بهتدریج شوراهای این كارخانهها را بهچنگ آورد و سپس بهتصفیه، اخراج و یا بهزندان افكندن رهبران قبلی پرداخت. اگر تركیب كاركنان و شرایط و تعادل قوای محیط بهاو اجازه چنین كاری را نمیداد، با توسل بهتهدید و تطمیع و یا پاپوش درست كردن، اقدام بهانحلال شورای مزبور مینمود. سپس شورای فرمایشی و دلخواه خودش را تشكیل میداد و یا اگر شرایطش نبود، اساسا دستگاه شورا را بر میچید.
...
۱ نظر:
عالی بود
ممنون
ارسال یک نظر